گنج نامه مقصود
گنج نامه مقصود

گنج نامه مقصود

آیه ای از جانب او

این آیه خیلی قشنگه ، چقدر وقتایی که ما آدم ها دنبال یه چیزی می دویم ، حاضریم به هر دری بزنیم ، به هر کسی رو بیندازیم تا چبزی که میخوایم رو بدست بیاریم ، یادمون میره که به جای این همه تلاش بیحاصل اگه به خودش بگیم ، خودش کارمون رو راه می اندازه ، اگرم به صلاحمون نباشه برامون یه جور دیگه جبران می کنه ، از یه در دیگه رحمتشو نازل می کنه ، به همین سادگی...


وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اَللّٰهُ بِضُرٍّ فَلاٰ کٰاشِفَ لَهُ إِلاّٰ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاٰ رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِیمُ ﴿سوره یونس ۱۰۷﴾
و اگر خدا به تو زیانى برساند، آن را برطرف کننده اى جز او نیست، و اگر براى تو خیرى بخواهد، بخشش او را ردکننده اى نیست. آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مى رساند، و او آمرزندهء مهربان است. (۱۰۷)

انسان موجودی عجول !

این آیه خیلی قشنگه ، گاهی تلنگریه که اگه اتفاقی رو دوست داریم و اون اتفاق اون جوری که ما دوست داریم نمی شه،  به خدا توکل کنیم ، این قدر عجول نباشیم و بعد از این که تلاشمون رو  کردیم ، از خدا بخواهیم که چیزی که به صلاحمونه برای ما اتفاق بیفته ،  نه اون چیزی که ما دوست داریم.


وَیَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً (اسرا آیه 11)



و انسان (از روى جهل به واقع، و یا در حال غضب) شرّ و ضرر را (از خدا) مى‏طلبد همان گونه که خیر را مى‏طلبد، و انسان (ذاتا) شتابزده است (هر چه را هواى نفسش اقتضا کرد بدون تأمل در عاقبت آن مى‏طلبد).



روز نوشت هایم

امروز خیلی خستم ، نمیدونم چرا ، الان دقیقا تو وضعیتی قرار گرفتم که چند ماه پیش آرزو شو داشتم ، پیشنهاد یک پروژه خوب رو گرفتم ،کلاس حاج آقا دوباره تو تابستون شروع شده ، کلاسی که خیلی دوسش دارم، تازه بعضی روزا اگه فرصتی پیش بیاد پای منبرشون هم میرم ، شرایط اطرافم هم  می تونم بگم خوبه ، هم اتاقی های خوبی دارم که باهشون شاد و خوشحالم ، با من هم روحیه هستند اما این وسط نمیدونم مشکل از کجاست که این قدر شبیه این افسرده هام ! کاش خودم می فهمیدمL انگار این وسط یک چیزی کمه ، نبود خونوادم تو ماه رمضون رو خیلی حس می کنم ، همیشه خدا رو بابت خونوادم شکر می کنم ، این که همیشه دور هم هستند ، با هم شادند ,هوای همدیگه رو خیلی دارن ، به خصوص داییم که اگه نبود هیچ وقت این جمع ها شکل نمی گرفت ، دلم برای همشون تنگ شده ، کاش ماه رمضون می تونستم چند روزم که شده برم خونه ، اما حیف که تازه پروژه ای که دوست داشتم رو گرفتم . برای همشون آرزوی شادی می کنم و امیدوارم همیشه جمعشون جمع باشه.

پی نوشت: امشب به طور ناگهانی با هم اتاقیم تصمیم گرفتیم بریم سینما، فیلم حوض نقاشی ، مثل این که احساسات من گم شدند ، فیلم روی من هیچ تاثیری نداشت ، اصلا با منطقم جور در نمیومد ، نمیدونستم چه طور دو تا آدم معلول می تونند حاضر بشن که بچه دار شن ، بیچاره اون بچه که گناهی نداره آخه ...شاید خیلی سنگ دلم ! نمی دونم ...

 

اخلاق!

دیروز حاج آقا سر کلاس باز هم مثل همیشه کلی متلب به ما یاد دادند و یک جمله کلیدی گفتند که باید این جا برای خودم بنویسم که هیچ وقت یادم نره!

پرروبازی آدم رو خوار می کنه !

هیچ وقت دوست نداشتم که آدم پر رویی باشم ، اما یه جاهایی که حقم رو نمیدن حس می کنم به جای وارد شدن از راهش پر رو بازی در میارم ، به  جای صبر و حوصله راه حل طلبکارانه رو پیش میگیرم و یادم میره که پر رو بازی جواب نمی ده !

و این که تنها راه دفاع ، حمله نیست!!!!!!!!!!!


یه نکته مهم دیگه هم این که گفتند چیزهایی که به ذهنتون می رسه رو 7-8 بار ویرایش کنید. جوری حرفی رو نزنیم که به دیگری یا حتی به خودمون  توهین بشه. البته فکر کنم یادگیری این متلب یک ساعتی طول کشید و چقد حاج آقا تلاش کردند که ما این نکته رو یاد بگیریم. 

هر چند به ظاهر سادست اما در عمل واقعا مشکله ! من هنوز تو حرف زدن با استاد پروژه ام دچار مشکلم ، هنوز نفهمیدم چه طوری باهش حرف بزنم که این قدر به من توهین نکنه ! من هم کاری نکنم که به اون بر بخوره!

کار گروهی

 

  ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﻓﻜﺮ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩﻡ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺗﻮﻱ ﻳﻚ ﮔﺮﻭﻩ اﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺳﺨﺖ و ﻓﺮﺳﺎﻳﺸﻲ ﺑﺎﺷﻪ,ﺑﺎ اﻳﻦ ﻛﻪ ﻫﺪﻑ ﻫﻤﻪ ﻳﻜﻴﻪ اﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺭاﻩ ﻛﺎﺭاﻱ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻲ ﺩﺭ ﻧﻆﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻴﺸﻪ,ﺑﻪ ﺗﻮاﻓﻖ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺳﺮ ﻳﻪ ﻣﻮﺿﻊ  ﻛﺎﺭ ﺳﺨﺘﻴﻪ,ﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﻓﺮﺳﺎﻳﺸﻲ ﺑﻮﺩﻥ اﻭﻥ ﺗﻮ ﻛﻠﻲ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺟﺪﻳﺪ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﻴﺎﺭﻱ, ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﺎ ﺗﻠﺨﻲ اﻣﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻳﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺧﻴﻠﻲ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩﻳﻪ

ﺑﺮاﻱ ﺑﺮﮔﺰاﺭﻱ ﻳﻪ ﻣﺮاﺳﻢ ﺑﻪ ﻧﻆﺮﻡ اﻭﻝ اﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻪ ﻣﺪﻳﺮ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﺮﺩ اﻟﺒﺘه ﺒﺎ ﻧﻆﺮ ﺟﻤﻊ,ﻧﻪ ﻫﺮﻛﻲ ﺻﺪاﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮﻩ,ﺑﻌﺪﻫﻢ ﻛﺎﺭ ﺭﻭ ﻣﻴﺸﻪ ﺗﻮ ﮔﺮﻭه ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺧﻮﺭﺩ ﻛﺮﺩ,ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻫﻤﻪ اﻓﺮاﺩ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺑﺎﺷﻨﺪ.و ﻣﻴﺸﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻛﺎﺭ ﺭﻭ ﻣﻮاﺯﻱ ﭘﻴﺶ ﺑﺮﺩ. ﭼﻴﺰاﻳﻲ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻳﺎد ﮔﺮﻓﺘﻢ  اﻳﻨﻪ ﻛﻪ ﺁﺩﻣﺎ اﻭﻥ ﻃﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻧﻴﺴﺘﻦ,ﺧﻴﻠﻲ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﻛﻪ ﻓﻘﻄ ﺭﻭﻳﺎﻳﻲ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ,ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻆﺮاﺗﻲ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺩاﺭﻧﺪ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﻧﻆﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﺩﻭﺭ و ﺑﺮﺷﻮﻥ,ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﺎ اﻳﻦ ﺁﺩﻣﺎ ﺧﻴﻠﻲ ﺳﺨﺘﻪ,ﻧﻪ اﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻫﺸﻮﻥ ﻳﻚ ﻛﻢ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻣﻴﺎﻥ ﻧﻪ ﺣﺎﺿﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﻆﺮاﺕ ﻛﺴﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ اﻭن ﻛﺎﺭﻭ اﻧﺠﺎﻡ ﺩاﺩﻥ اﻋﻤﺎﻝ ﺷﻪ,و ﻛﻼ ﺳﺮﻋﺖ ﻛﺎﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻴﺎﺭﻥ.

اﻣﻴﺪﻭاﺭﻡ ﻛﺎﺭ ﻣﺎ  ﻫﺮﭼﻪ ﺳﺮﻳﻌﺘﺮ ﺭﻭ ﻏﻠﺘﻚ ﺑﻴﻔﺘﻪ,ﺟﺪا ﺩاﺭﻡ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﻴﺸﻢ...