گنج نامه مقصود
گنج نامه مقصود

گنج نامه مقصود

چادر خاکی

امشب شهادت مادرمونه ...این غم اون قدر بزرگه که باعث می شه آدم غم های خودشو فراموش کنه اما جنس این غم از جنس غم های روز مره زندگیم نیست ، فرق داره ، با همه دل تنگیش آرامش خاصی با خودش داره ...همه دنیا برات کوچیک می شه ...نمی دونم ،توصیف ناپذیره.

چقدر نوای زیر رو دوست دارم 


یکی انگار داره دل رو به یه جای غریبی می کشونه 

اون که با چادر خاکی گناهای همه رو می پوشونه 

انگاری دست خودم نیست ،انگاری داره دلم باز بهونه 

چشم گریون مثل بارون ، میباره اشکای من دونه دونه 

یکی با چادر خاکی گناهای همه رو می پوشونه 

تا می خوام پا بذارم رو عهدی که بسته دلم توی حرم

یکی دستاشو می ذاره دوباره مثل قدیما رو سرم 

نمی ذاره ،که دوباره ، من بمونم  و دل در به درم ...




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد