گنج نامه مقصود
گنج نامه مقصود

گنج نامه مقصود

و اما پاییز

امروز برای اولین روز در ماه مهر ، ورود فصل پاییز رو حس کردم ،  عجب فصل عجیبیه پاییز... تا وقتی تابستون بود  و هوا گرم کلی نق میزدم خدا کنه گرما زودتر تموم شه ، اما امروز از ته دل آرزو کردم کاش تابستون بر میگشت 

پاییز انگار دل آدم رو هم مثل آسمون ابری میکنه ، امروز بدون این که اتفاق خاصی بیفته ، از صبح دمق و گرفته ام ، بدون هیچ دلیلی حوصله هیچ کاری رو ندارم ، و بدتر از همه نمی دونم چه بلایی سر دلم افتاده که این جوری گرفته :( 

نمی دونم من فقط تو فصل پاییز این بلا سرم میاد یا آدم های دیگه ای هم هستند که این جوری بشن ؟!!!
خدایا حداقل بارون رحمتت رو بفرست بلکه دلهامون یه کم تر و تازه بشه . 


هیچ وقت فکر نمی کردم شروع یه فصل جدید تا این حد روی حال آدم اثر گذار باشه...

عرفه

وقتی این ها را از زبان مولایم حسین می شنوم از خودم خجالت می کشم. فقط همین ...


اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِکْراً اءَمْ اَىُّ عَطـایاکَ اءَقُومُ بِها شُکْراً وَهِىَ یا
مـعـبـود مـن کـدامـیـک از نعمتهایت را بشماره درآورده و یاد کنم یا براى کدامیک از عطاهایت به سپاسگزارى اقدام کنم در صورتى که آنها 

رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ یُحْصِیَهَا الْعآدّوُنَ اءَوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ
اى پروردگار من بیش از آن است که حسابگران بتوانند آنها را بشمارند یا دانش حافظان بدانها رسد سپس اى خدا 

ما صَرَفْتَ وَدَرَاءْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ اءَکْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لى
آنـچـه را از سختى و گرفتارى از من دور کرده و باز داشتى بیشتر بوده از آنچه برایم آشکار شد 

مِنَ الْعافِیَهِ وَالسَّرّآءِ 
از تـنـدرسـتـى و خـوشى


خدایا اربعین اگه این جا باشم میمیرم ...

به یاد قدیم

امروز بعد از مدت ها رفتم آزمایشگاه قبلیم ، و تداعی شدن همه اون خاطرات قدیمی! حتی نگاه کردن از پشت پنجره اون جا به بیرون و ... جلسه هایی که دایم باید می رفتیم ، غم های ترم اولم ، تنهایی ، خسته شدن از رفقای قدیمی، غم دوری دوستام که توی دوره ارشد از من جدا شده بودند، و پیدا نکردن دوستای جدید!

  الحمدالله الان اوضاع خیلی بهتر از اون موقع هست ،دوستای جدید خوب ، هم اتاقی های مهربون ،  فقط میتونم بگم خدایا شکرت.